از قدیم مقیم سایه قامت قاءم هستیم تا قیامت
مهدیا هر قدم با تو ایم تا مقدمه ی اقدام قیامت
قامت رعنای توست حق تقدم همه قامتهای قم
قدم بگذار و قامت هامان جملگی تقدیم قیامت
می گوییم هر چه از دوست رسد نیکوست
همین که زندگی مان هرچه هست با اوست
پس چه دردی درمان ندارد در درمانگاه او
و شفای هر درد به خدا در درمانگاه دوست
همچون خمینی ست خامنه ای در مفهوم اصل دین
بی هیچ ظلم کج روی دانسته نیست وصل دوست
از قدیم مقیم سایه قامت قاءم هستیم تا قیامت
مهدیا هر قدم با تو ایم تا مقدمه ی اقدام قیامت
قامت رعنای توست حق تقدم همه قامتهای قم
قدم بگذار و قامت هامان جملگی تقدیم قیامت
می گوییم هر چه از دوست رسد نیکوست
همین که زندگی مان هرچه هست با اوست
پس چه دردی درمان ندارد در درمانگاه او
و شفای هر درد به خدا در درمانگاه دوست
این برای رفع فتنه نبوده که گفتیم اصل ولایت
همان فقه سید علی خامنه ایست در وصل ولایت
همچون خمینی ست خامنه ای در مفهوم اصل دین
افزایش قد
افراد بسیاری به دنبال قد و قامت مناسب هستند و تقریباً از هر نوع فرصت و روشی نیزبرای افزایش قد خود استفاده می کنند.اگر واقعا میخواهید قامت بلند تری داشته باشید اما به این فکر می کنید که شاید قامت کنونی شما غیر قابل تغییر باشد،باید بگوییم که سخت در حال اشتباه هستید.کافیست به چند تمرین ساده که در ادامه باهم می خوانیم،به صورت روزانه یا هفتگی عمل کنید تا به طور طبیعی شاهد افزایش قد خود باشید.البته این نکته نباید از قلم بیافتد که ساخت
ســـــــــلام بر آنهایی که از نفس افتادند تا ما از نفس نیفتیم قامت راست کردند تا ما قامت خم نکنیمبه خاک افتادند تا ما به خاک نیفتیم سلام بر آنهایی که رفتند تا بمانند و نماندند تا بمیرند. سلام بر شهدا.هفته دفاع مقدس گرامی باد.
روابط عمومی شورای هیئات مذهبی شهرستان قوچانhttps://t.me/shoraiheaatmazhabyghochan/
قیـامت قـامت و قـامت قیـامتقیـامت میکند ایـن قـد و قـامتمـوذن گـر بـبینـد قـامتـت رابه قـد قامت بمانـد تا قیـامت...
#طاقت مشک تمام است،علی وار بیاآب اگر ریخت،فدای سرت ای یار، بیاهمه ی دلخوشی اهل حرم،بیرق توستتاحرم راه کمی مانده،علمدار بیا !
زهی شکوه قامت بلند عشق که استوار ماند در هجوم هر گزند .نگاه کن هنوز آن بلند دور .آن سپیده آن شکوفه زار انفجار نورکهربای آرزوست .سپیدهای که جان آدمی هماره در هوای اوست .به بوی یک نفس در آن زلال دم زدن سزد اگر هزار باربیفتی از نشیب راه و بازرو نهی بدان فراز ...
#هوشنگ_ابتهاج
ابرهای بی شماری درونم می گریند ... و من با دست خطی اندوه بار می نگارم قامت الف هایم خمیده , طوفان اشک نقطه ها را برده و در این حال چه می توان خواند از نوشته هایی که فقط نگارنده می فهمد کجای کلماتش درد دارند ??? #الهام_ملک_محمدی
سقف آزادی رابطهى مستقیم با قامت فکری مردمان دارد.
با همت بلند مردمان، سقف بلند میشود.
در جامعهای که قامت تفکر و همت مردم کوتاه باشد، سقف آزادى هم بههمان نسبت کوتاه میشود.
وقتی سقف آزادی کوتاه باشد، آدمهای بزرگ سرشان آنقدر به سقف میخورد که حذف میشوند؛ اما آدمهای کوتوله راحت جولان میدهند.
بعضی از آدمهای بزرگ هم برای بقا، آنقدر سرشان را خم میکنند که کوتوله میشوند.
آن وقت سقفها هی پایین و پایینتر میآید و مردم هی بیش
بسم او ...
شده تا بهحال دیوانهای به پستتان بخورد و شما عمیقاً به فکر فرو بروید که حکمت این اتفاق چه میتواند باشد.
چند روز پیش این اتفاق برای من افتاد. با فردی برخورد کردم که بیوقفه فریاد میزد، فریادهایی که از عمق جانش بود تا صدایش را به گوشم برساند
ادامه مطلب
ایمان یعنی ابراهیم
و تو اسماعیلِ منی
خدا گفت تو رو قربانی کنم
و اطاعت کردم
تو میدونی قلبت پشت ایمانت قامت ببنده یعنی چی
تو میدونی نگاه کردنت و گذشتن ازت چقدر سخته؟
برای اجرِ روزه های ندیدنت و روزهای ندیدنت، بهشت کافی نیست.
تو نورِ کنارِ کوهِ طوری...
خدایا با من حرف بزن؛ با من که کفشهام رو چند قدم دورتر رها کردم.
من مسلمانم ...قبلهام یک گل سرخجانمازم چشمه ، مُهرم نور ...دشت سجاده من !من وضو با تپش پنجرهها میگیرم !در نمازم جریان دارد ماهجریان دارد طیفسنگ از پشت نمازم پیداستهمه ذرات نمازم متبلور شده استمن نمازم را وقتی میخوانم ،که اذانش راباد گفته باشد سر گلدسته سرو !من نمازم راپِیِ تکبیره الاحرام علف میخوانم !پِیِ قد قامت موج ...
| سهراب سپهری |
برف پارو میکنم، برف مویت را بیا پارو کنم با دستشصت را که بگذرانی، میشوی دلخواه تر، سرمستتابِ تابستان نداری، مردِ مردستان،زمستانیِ نابی تومن زنِ تیرم، کمان آماده، بی آزار بهمن میشوم با توبده دستانِ سردت را، برایت تا سحر ها میکنم،ها هاجواب حرفهایت تا سحر با این بهانه میشود : ها ها زمستان جان اذان شد، وقتِ قامت بستن ات با روزدو رکعت شعرِ ثالث را به جا آور، بخوان با سوز. فهیمه مستفشار
بهاء الدین محمد بن حسین بن عبد الصمد معروف به شیخ بهائی علامه جهان بشریت مستجمع کمالات انسانیت, که به وجود عزیزش قامت دین استوار و تشنگان دانش را از سرچشمۀ علوم زلالش سیراب, شخصیتی که شهرت او بر همه آفاق پیچید و خامه استوارش بر صفحۀ گیتی همه جا را کشید, و تألیفات و تصنیفاتش همۀ عالم را رسید.سوم اردیبهشت، روز بزرگداشت یکی دیگر از علما و اندیشمندان ایران، شیخ بهایی عاملی است، که با آثار گرانسنگ خود در عرصه های مختلف علمی و شعر، برگ زرینی بر دف
کتاب «به قامت سرو» زندگینامه یکی از شیروَچان طالقانی، سرتیپ دوم پاسدار سید حمزه میرتقی اورازانی است که به قلم خواهر زاده ایشان، سرکار خانم سیده آمنه میرمطهری اورازانی نوشته شده است. سردار میرتقی یکی از شهدایِ زنده جنگ تحمیلی و نیز نبرد با داعش میباشد. خدا او ر بُداره.
مطلب قبلی درمورد سردار میرتقی کلیک کنید
باز هم بوی حرم هوی مسیحا شده استو هوایت به دم و بازدمم جا شده است
هر زمانی که به تو عرض ارادت کردمدیدم از روی ادب پیکر من پا شده است
اول صبح ، سلامی به ضریحت دادمزندگی کردنِ امروز ، چه زیبا شده است
رحم کن بر مَنِ جا مانده و دور افتادهکه ز داغ حرمت قامت من تا شده است
کاش یک روز بیاید که ببینم آقاجانِ من پیشکش زینب کبری شده است
السَّلامُ عَلَیکِ یَا زِینَب الکُبری ..
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا ..
التماس دعا ..❤️روزتون امام رضایی❤️
مطالب بی
نظریه تکامل : میگوید هر چیزی مانند انسان قبلا چیز دیگری بوده . مثلا انسان در ابتدا ماهی یا شبیه آن بوده و در دریا میزیسته و بر اثر مرور زمان پا بخشکی گذاشته بعد راست قامت شده و الخ ....
اگر منطقی به این موضوع نگاه کنیم مساله ی تکامل چیزی جز تخیل نیست. چون اولا هرچیزی زاییده میشود مثلا نوزاد یک جاندار خواه یا ناخواه وراثتاً به عقبه خود باز میگردد و مهارت های اولیه ای که ارث برده بصورت پیش فرض درونش وجود دارد. مثل پرواز یک پرنده یا نوع تغذیه یا شنای
سلام بر حسین (ع)سلام بر دستان کوچک رقیه سه ساله
سلام بر لب های خشک علی اصغر او که سیرابی اش به چند قطره آب داغ ابدی بر دلهاست
سلام بر علم عباس
بر قامت اکبر
بر نجابت قاسم
بر معصومیت عبدالله
و بر تنهایی و صبر زینب سلام
سلام بر محرم
کوتاه قامتان انسان هایی هستند باهوش و زرنگ ، مردان و زنان کوتاه قامت بسیار سخت کوش هستند ولی با توجه به فیزیک بدنی آن ها ، مردم آن ها را قبول ندارند و یک از مشکلات کوتاه قامتان عدم توانایی در استفاده از سایر خدمات شهری مثل اتوبوس ها دکمه های آسانسور و عابربانک ها و ... . آنها در ایجاد گروه های اجتماعی هم دچار مشکل هستند و مسولان کمک آن چه نانی به آن ها نکردند . و هیچ ارگانی نیست که به آنها کمک کند .
انجمن کوتاه قامتان
من مسلمانمقبله ام ،یک گل سرخجانمازم ،چشمه
مُهرم نوردشت ،سجاده منمن وضو با تپش پنجرهها میگیرمدر نمازم جریان دارد ماه، جریان دارد طیفسنگ از پشت نمازم پیداستهمه ذرات نمازم، متبلور شده است
من نمازم را وقتی میخوانم که اذانش را باد، گفته باشد سر گلدسته سرومن نمازم را پی "تکبیره الاحرام" علف میخوانمپی "قد قامت" موجکعبه ام بر لب آبکعبه ام زیر اقاقی هاستکعبه ام مثل نسیم، میرود باغ به باغ، میرود شهر به شهر"حجر الاسود" من، روشنی باغچه است
تنت به ناز طبیبان نیازمند مبادوجود نازکت آزرده گزند مباد
سلامت همه آفاق در سلامت توستبه هیچ عارضه شخص تو دردمند مباد
جمال صورت و معنی ز امن صحت توستکه ظاهرت دژم و باطنت نژند مباد
در این چمن چو درآید خزان به یغماییرهش به سرو سهی قامت بلند مباد
در آن بساط که حسن تو جلوه آغازدمجال طعنه بدبین و بدپسند مباد
هر آن که روی چو ماهت به چشم بد بیندبر آتش تو به جز جان او سپند مباد
شفا ز گفته شکرفشان حافظ جویکه حاجتت به علاج گلاب و قند مباد
"حافظ" @ashenayershgh
هزار سال پیش
شبی که ابر اختران دوردست
می گذشت از فراز بام من
صدام کرد
چه آشناست این صدا
همان که از زمان گاهواره می شنیدمش
همان که از درون من صدام می کند
هزار سال میان جنگل ستاره ها
پی تو گشته ام ...
ستاره ای نگفت کز این سرای بی کسی
کسی صدات می کند!
هنوز دیر نیست
هنوز صبر من به قامت بلند آرزوست
عزیز هم زبان
تو در کدام کهکشان نشسته ای ...
× هوشنگ ابتهاج - همزاد
× شعر جدید جناب سایه ، بخش هایی از این شعر باعث می شود نفس آدم بگیرد
× شبی دیگر
امشب حال من خوب نیست
قلبم و مشت سنگین غم داره فشار میده
اما حتما بهتر میشم
روزی میاد که باز سرپا میشم،میخندم و دیگه از یه رگ نامرئی توی قلبم خون جاری نمیشه
امشب سر نماز دلم شکست و بغضم هم شکست و قامتم هم شکست
وجودم تهی شد و دستم خالی شد و روحم ترک برداشت
اما حتما روزای بهتری هم هست و خنده باز میاد مهمون لب هام و چشمام میشه و دستام نمیلرزه
امشب من و دعا کنید
امشب دلای شکسته و بغضای شکسته و قامت های شکسته رو فراموش نکنید
بسم رب الفاطمه الزهرا
گاهی از اینکه شما را مادر خطاب میکنم ازینکه هی خودم را به شما منصوب میکنم ازینکه با پررویی تمام اسم خودم را دختر بی بی گداشته ام ازین دست بالا گرفتن خودم ...میخواهم بمیرم،بمیرم بابت این جسارت
من از کجا؟دختری شما از کجا؟
من غبار قدم فضه تان هم نیستم مادر جان چه برسد به دختر شما!!!
وقتی به شما میاندیشم، از دستهای تهی خویش شرمسار میشوم و بغضی که هر از گاهی میهمان گلوی خشک و گرفتهام است، آرامآرام میشکند و بر پهنای
بسم رب الفاطمه الزهرا
گاهی از اینکه شما را مادر خطاب میکنم ازینکه هی خودم را به شما منسوب میکنم ازینکه با پررویی تمام اسم خودم را دختر بی بی گداشته ام ازین دست بالا گرفتن خودم ...میخواهم بمیرم،بمیرم بابت این جسارت
من از کجا؟دختری شما از کجا؟
من غبار قدم فضه تان هم نیستم مادر جان چه برسد به دختر شما!!!
وقتی به شما میاندیشم، از دستهای تهی خویش شرمسار میشوم و بغضی که هر از گاهی میهمان گلوی خشک و گرفتهام است، آرامآرام میشکند و بر پهنای
رستهام از کمال انسانیاز حروف قیل و قال انسانی از جهات بیثبات زوالاز جنوب و از شمال انسانی چون که برجستهام به قامت روحباک نیستم از رجال انسانی زحمت عمرها بسی بردمتا که شد پاک سال انسانی هر کسی ریسمان خود بافددر پی اتّصال انسانی من ولی غرّهام به حالت خویشغرقه در ارتحال انسانی حلمیا چشم حال خود وا کنبسته کن چشم و چال انسانی
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها
دو نفر بودند که با هم حرف می زدند، دو نفری که با هم خیلی فرق داشتند یکی خدا
بود و یکی بنده.
خدا بنده اش را صدا می زد، به نام طایفه
و پدرش؛ هی می گفت ای بنی آدم... و در وجودِ بنده به وسیله این ندا، ایجاد توجه می
شد.
بنده از این شکل حرف زدن خیلی خوشحال بود چون انگار عزیزکرده و در دانه ای شناخته
شده و دارای سابقه است. انگار دفعه اولی نبود که زندگی می کرد. انگار همه چیزهایی
که می دید و می ش
چشمه ها در زمزمه، رودها در شست و شوموج ها در همهمه، جویبارها در جست و جوباد در حال قیام، کوه در حال رکوعآفتاب و ماهتاب، در غروب و در طلوع...چشمه ها در زمزمه، رودها در شست و شوموج ها در همهمه، جویبارها در جست و جوباد در حال قیام، کوه در حال رکوعآفتاب و ماهتاب، در غروب و در طلوعسنگ پیشانی به خاک، ابر سر بر آسمانمثل این گنبد خَم شده، قامت رنگین کمانابر در حال سفر، آسمان غرق سکوتبر سر گلدسته ها، بال مرغان در قنوتکاسه ی شبنم به دست، لاله می گیرد وضوب
زنى را دیدم با پیراهنِ حریرِ رها شده در دستان باد و گیسوان بافته شده به درازاى یک عمر، که سیب هاى سرخ درخت آرزو را یکى یکى از شاخه هاى جوانى اش با غرور مى چید، تا از میانشان سیب جاودانگى را بیابد. هر سیبى که کم مى شد خوشه اى از گیسوانش سفید و قامتش اندکى کوتاه مى شد، به سیب آخر که رسید آن را بر بلندترین شاخه ى درخت یافت نه دیگر دستش به آن مى رسید، نه توانى برایش باقى مانده بود و نه حتى عابرى به آن پیرزنِ موى سفید قامت خمیده نگاهى مى کرد، بى اختیا
سلام
مرگ موهبتی است الهی، که به قامت هر موجود زنده ای مینشیند. بشریت از این قاعده مستثنی نیست و ما نیز از آن غافل هستیم.چه سخت است باورش، تحملش، جدا شدنش و ندیدنش .ولی چه میشود کرد ، باید در برابر مشیت الهی سر تسلیم فرود آورد و فقط یاد و خاطرات او جاودانه در دل دوستدارانش باقی خواهد ماند.امید که در جوار رحمت پروردگار آسوده و آرام بیارامد و از آمرزش حضرت حق بهرهمند شود.
ادامه مطلب
نوحه شام غریبان حسین امشب است // اول درد و محن زینب است زینب است
نوحه شام غریبان حسین امشب است // اول درد و محن زینب است زینب است
دانلود نوحه شام غریبان حسین امشب است از سید مجید بنی فاطمهدر این لحظه از سایت تو آهنگ دانلود نوحه شور انگیز شام غریبان حسین امشب است از مداح اهل بیت سید مجید بنی فاطمه با برترین کیفیت موجود و متن این نوحهدانلود نوحه شام غریبان حسین امشب است با کیفیت عالی مخصوص مراسم
Downloade Madahi Seyed Majid Banifatemeh Be Esme Shame Gharibane Hossein Emshab Ast
مت
تو مبتلا به دوستت دارمی شده ای کشندهبر لب های کبودمردی مسلول
اما باور کنتو را با همه دوری اتکه قِدمَتِ درد استدوست دارم! ای سکوت لاجوردی مسمومتنهایی چُنان ضخیممیان آغوش کوهی از غربت
باور کنچشم های من هرگزبه خمیازه کسل کننده ی روزهای هفته اعتنا نکردندو هر روز مصرانهمشتاق دیدارت هستند کاش توان گفتنت بودو میگفتی،چگونه است که دلْ تو را مثل یک مادیان می دَوَد؟در میان خیل عاشقان هزار ساله اتاما تو دل به قاطری لنگ سپردیدر مسیر سلاخخانه!
نقّاش شعر باشم، با خامه خیالم،
سیمای دلکش تو در لوح جان کشیدم.
با آب و رنگ تازه چشمان آبیت را
در چشمه های صاف شعر روان کشیدم.
از مژّه های چشمم یک موقلم بسازم،
با صد خیال رنگین سازم رخت منقّش.
در عقل من نگنجد سیمای دلکش تو،
با خون دل کشیدم عکس ترا چه دلکش.
رخسار صبح سایت همرنگ صبح صادق،
در برگ گل کشیدم لبهای لاله رنگت.
رنگین کمان خورشید همرنگ کرتة تو،
نازکتر از نهال است این قامت قشنگت.
عکس رخت بجویم از چشم اختر شام،
دزدم ترا ز چشم هر سفله رو و بدنام
مرا التیام گردی میم حدقه شده بر پهنه ی عریض سینه ات شوقی طویل در
انداختن زنجیر دست پشت قامتت درون گودی، بالای تپه ی یله شده بر پهنه ی
مکان، نظاره گر طواف چشمهایم بر ظرافت طبع وجودی است که مرا علاقهمند به
همچون تویی کرده است که فقط پای رفتن داری. تنِ لش خسته ِنرسیده به قامت
آرزوهایم درون ترقوه ی نحیف ات لانه کرده و من هم گردن نهاده بر لبه ی سقوط
آزاد اندامت، ساختمان این هندسه را امیدوارانه خواهانم.
- تو به من پا هم ندادی ولی من دلمو بهت دادم
بسم الله الرحمن الرحیماللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها
دو نفر با هم حرف می زدند، یک خدا بود و یکی بنده. بنده نگاهی به کلمات خودش با خدا کرد، دید در بیابان خشک درختی شده خوش قامت و پر شاخه، با میوه هایی آبدار و شیرین.خواست شکر نعمت کند. همانجا برای آن درخت خانه ای ساخت درش را هم باز گذاشت تا نسل به نسل بچه ها میوه توحید بچینند.ابلیس که این صحنه را دید روزگارش سیاه شد، شروع کرد به وعده های دروغ دادن تا خبر و نشانی این خانه به بچه ها نرسد و
نقد فیلم خورشید ساخته مجید مجیدی؛
پدوازده سال منتظر ماندیم برای بازگشت یکی از بهترین کارگردانهای تاریخ سینمای ایران به همان سبک محبوبش که با فیلمهایی همچون «رنگ خدا»، «بچههای آسمان» و «آواز گنجشکها» در خاطر عموم مردم جاودانه شدهاند. در تمام این سالها، خیلیها از مجیدی قطع امید کرده بودند و بعید به نظر میرسید دوباره فیلمی، حتی شبیه آن آثار اصیل، روی پردههای نقرهای این کشور به نمایش درآید. او اما، حالا با اثر تازهاش که در ک
من مسلمانمقبله ام ،یک گل سرخجانمازم ،چشمه
مُهرم نوردشت ،سجاده منمن وضو با تپش پنجرهها میگیرمدر نمازم جریان دارد ماه، جریان دارد طیفسنگ از پشت نمازم پیداستهمه ذرات نمازم، متبلور شده است
من نمازم را وقتی میخوانم که اذانش را باد، گفته باشد سر گلدسته سرومن نمازم را پی "تکبیره الاحرام" علف میخوانمپی "قد قامت" موجکعبه ام بر لب آبکعبه ام زیر اقاقی هاستکعبه ام مثل نسیم، میرود باغ به باغ، میرود شهر به شهر"حجر الاسود" من، روشنی باغچه است
افزایش قد با متد گرو تالر داینامیک
بلند قامت بودن یک امتیاز بزرگ برای شماست! سلام بیتا بیات هستم کارشناس فیزیولوژی ورزشی،لازم دانستم قبل از این که شما با روش گرو تالر داینامیک آشنا شوید چند تا نکته رو صادقانه خدمتتان عرض کنم،خیلی اتفاقی با این متد آشنا شدم و قبل از آن همه روشها رو برای افزایش ...
دانلود فایل
متل هابیت در نیوزلند | Hobbit Motel, New Zealand
مجموعه فیلم های ارباب حلقه ها یکی از مشهورترین فیلم های سینمای جهان شد و طرفداران پر و پا قرص زیادی دارد که آرزو می کنند بتوانند برای یک شب هم که شده آرامش و راحتی خانه هابیت ها (کوتوله های معروف فیلم) را تجربه کنند. به همین دلیل مسئولان پارک Woodlyn در کشور نیوزلند تصمیم گرفتند دو خانه کاملا شبیه به خانه هابیت ها بسازند و آن ها را تبدیل به هتل کنند. البته اگر قد و قامت بلندی دارید و هم قد گاندولف هستید نگران نبا
منحنی قلب من تابع ابروی توست
خط مجانب بران کمند گیسوی توست
حد رسیدن به تو مبهم و بی انتهاست
بازه تعریف دل در حرم کوی دوست
چون به عدد یک تویی من همه صفر ها
انچه که معنی دهد قامت دلجوی توست
گرمی جان بخش او جزعی از ان خوی توست
بی تو وجودم یک سری واگرا
ناحیه همگراش دایره روی توست
پروفسور هشترودی
دیــــ/ن
طاهره میراخرایی. _ مریم باباجانی. _ شمیم رهایی راهی_ سعید میرزایی __شیدا ترابی زاد __ میربلوک شایاندوست __سید رضا موسوی اردبیلی __ رامون فدایی بیابانی __سید فاطمه مسلمی __ مریم تقدیری نوری __ کمیل فلاح _میلاد تیرگانی __شهاب مظفرزادگان __تهمینه سودمند _ علی میلانی پور _ زهرا درخشنده هادین __ادموند ترابیان __انیس خواجطوریان__راموند آراراتی _سمانه نیازی __لادن مازدی بیرانوند__سید ربابه سبز پیشخانی _کامران پوردادگر__احمد لهراسبی انارکی__قاسم کتخدامن
به نام خداوند بخشنده مهربان
سید فایز آسیایی هستم که در مورد بحث خرید دوچرخه اطلاعات بسیار کوتاهی رو در خدمتتان بگذارم .
معمولا در بحث انتخاب دوچرخه همیشه سایز بودن اندازه تنه دوچرخه با شیپ بدنی بسیار مهم هستش بطوریکه در افراد بلند قامت باید از بدنه ی دوچرخه ای با سایز بزرگ تر استفاده شود ، معمولا در تعریف سایز بدنه ( فریم سایز) frame size ' از دو استاندارد متریک و اینچی استفاده خواهد شد ،
پس این تعریف را به یاد داشته باشید هر اینچ معادل ۲۵.۴ می
هشت سال پیش یه عکس از ایشون دیدم کنار شاگردانش...چند روز پیش باز یه عکس دیدم همون شلوار لی رو پوشیده بود.
آدمی که تنها فرزند پدری هست که سه تا فروشگاه انقدر در اونقدر در گاندی داره اما با عزت نفس روی پای خودش ایستاده و در یک خانه بسیار نقلی اجاره ای با عایدی اندک ماهیانه زندگی میکنه...و دقیقا جلوه ی عینی سادگی و مناعت طبع هست؛
پشت سرش قامت می بندم ... پشت اخلاقش که نسخه کپی شده ی دست چندم فضیلت های تقلیدی نیست. پشت شاگردیش و ارادتش به تفسیر علامه ط
میدونی چه چیز ایمان برام قشنگه؟
اینکه تو میتونی هر لحظه از اون ترسی که ابراهیم برای قربانی کردن اسماعیل داشت، را حس کنی.
به نظر من ترس و شک ستون ایمانه. تو نمیتونی بدون ستون، کاخ بسازی!
اینکه «انسان در اوج تمنا، نمیخواهد.» جادوییه.
اینکه حسین، زنده بودن را آلوده به پذیرش ظلم نمیخواد؛ همین برام شگفت انگیزه.
اینکه تمام قامت بایستی و بگی: ببینید قوانین من برای این بازی، قرار نیست به کسی آسیب برسونه، پس من اونجوری بازی میکنم که خودم میگم. دست از
نیمهشبان در رنجی سخت و عذابی بیپایان. آتش دیدار سوزناک، هستی درد و نیستی رسالتی شانهافکن. خواب بیداری، بیداری آتشی بیامان. مرگ آسان و میلاد سخت. دوباره هیچ شدن و دوباره از نو آغازیدن.
پنج هیچ و شش هیچ و هفت هیچ، هشت هیچ و نه هیچ و همه هیچ و هزار هیچ. یک هیچ، هیچ هیچ و همه هیچ. روح هیچ و معنا هیچ و خدا هیچ. امّا خدا نه هیچ، آن هیچ دیگر، هیچ به هیچ درنامده و در قامت هیچ نپیچیده.
نیمهشبان، آفتابی عظیم.
حلمی | کتاب لامکان
بسم الله
جوانی به رنگ رسول (صلی الله علیه وآله) اوج کمال تو را در قامت سروگون و خُلق رسول گونهات باید جست. آنگاه که بین «صورت» و «سیرت» و زیبایی «جسم» و «روح» جمع کردی، و جوانی شدی در حد کمال:جمع صورت با چنین معنی ژرفنیست ممکن جز ز سلطانی شگرف مولوی
ادامه مطلب
خوب !الان می خواهم در قامت یک دانشجوی متعهد و به سبک منبری و علمایی ! برای شما کمی درباره عشق و هورمونش روشنگری کنم.ببینید رفقا ! نقلی هست از مرحوم کلود برنارد،فیزیولوژیست معروف فرانسوی،که این آقا اولین بار هومئوستازی را تعریف کرد و نامش بر تارک همه کتب فیزیولوژی که برو بچه های گل و گلاب پزشکی و پیراپزشکی و علوم زیستی و ...! مطالعه می کنند می درخشد که:"این گفته که عشق در دل ها شور می انگیزد نه یک حرف شاعرانه بلکه یک حقیقت فیزیولوژیک است."
ادامه مط
نان ابلیس خوری آب طهارت چه کشی؟آه و افسوس ز انبان خباثت چه کشی؟ بنده درویشم و از توبه به صد مرتبه دورتو که شاهی سر سجّاده به حاجت چه کشی؟ سبزهی بخت من از روز ازل گلگون استقامت سبز فلک را به اسارت چه کشی؟ خوشم آن روز که از یاد بری نام مراقلم خبط و خطا سوی نهایت چه کشی؟ همه بر باد رود قصّه و افسانهی ماشب و روز من تنها به حکایت چه کشی؟ طلب عشق نکردیم و چه عشقیست کنونناز پیمانه ز محراب عبادت چه کشی؟ ناز معشوق کشید این دل و بیهوده نکردناز حکّا
بسم الله الرحمن الرحیم
سپاس خدایی را سزاست که حمد حامدین است و شکر شاکرین. ذکر ذاکرین است و سعی مخلصین.
سلام بر مخلصان سبز قامت که در این هیاهوی سبقت از دنیاپرستی ردای گمنامی به تن کردند و همسایگی اهل سماء را بر زر و زیور ، جاه و مال و مقام برتری دارند.وه که چه خوش سر دلبری حضرت معشوق را در مکتب روح الله به امامت امام خامنه ای سیاهه کردند.سربازان سرو قامت این شمایید که مصداق اجابت وَ کَثّرْ عِدّتَهُمْ،وَ اشْحَذْ أَسْلِحَتَهُمْ،وَ احْرُسْ
رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم):و
اما ابنتى فاطمه... متى قامت فى محرابها بین یدى ربها جل جلاله زهر نورها
لملائکه السمإ کما یزهر نور الکواکب لاهل الارض, ویقول الله عزوجل
لملائکته: یا ملائکتى انظروها الى إمتى فاطمه سیده امائى قائمه بین یدى,
ترتعد فرائضها من خیفتى و قد إقبلت بقلبها على عبادتى(6)وقتى
دخترم فاطمه در محراب عبادت مى ایستاد همچون ستاره اى براى ملائکه آسمان
مى درخشید. خدا به ملائکه مى گوید: اى ملائکه بنگرید به بهترین بنده من
فاط
هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست
ور نه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست
بنده پیر خراباتم که لطفش دایم است
ور نه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست
دیوار اشعار هر روز یک شعر از من و یکی یک شعر در همین موضوع هم از خواننده ها این طوری کلی شعر و کلی درس زندگی یاد میگیریم
خیلی ممنون که سعی میکنید این دیوار اشعار را تمیز نگه دارید و چیزی رو ش نمی نویسید ولی لطفا روش بنویسید این طوری خیلی قشنگ تره
خوبه کمی هم بسط و بحث اضافه کنید
ببخشید اگه گاهی مطل
آواره ای فراری ام و بی نشانی امیاذالکرم، کنار خودت می نشانی ام؟سرمایه ام همین به کنارت نشستن استبیچاره می شوم اگر از خود برانی امسوز و نوا و لحن مناجاتی مراانداخت آخر از نظرت، بد دهانی امحرفی نمی زنی؟ چقدر دلخور از منیچیزی بگو که تشنه ی یک لَن تَرانی امباور نمی کنم که قیامت به موی سرمسجود من، به سوی جهنم کشانی امروحم اگر چه غرق غبار معاصی استبا یاحسین می خری و می تکانی امبا یک سلام و عرض ادب محضر حسینامشب به صحن کرب و بلا می رسانی امیاد غریب م
ببین پسرجان، تو بزرگ شدی. یادت می آید بهت می گفتند باید بزرگ بشی که بفهمی، منظورشان همین حول و حوالی بوده. حالا که پیمانه ی سی سالگی را هم تا ته سر کشیدی وقتش رسیده که با هم رو راست باشیم. وقتش رسیده تمام قامت، بدون اینکه ضربان قلبت خیلی بالا برود، بدون اینکه دست و پایت بلرزد و آب دهانت را نتوانی قورت بدهی بایستی روبروی حل نشدنی های زندگی ات. یا بپذیری شان و به خودت بیایی یا بروی گم شی از اینکه هنوز هم بچه ای. گریه زاری، قهر کردن، لوس بازی، مشغول
بسم از هوا گرفتن که پری نماند و بالی
به کجا روم ز دستت که نمیدهی مجالی
نه ره گریز دارم نه طریق آشنایی
چه غم اوفتادهای را که تواند احتیالی
همه عمر در فراقت بگذشت و سهل باشد
اگر احتمال دارد به قیامت اتصالی
چه خوش است در فراقی همه عمر صبر کردن
به امید آن که روزی به کف اوفتد وصالی
به تو حاصلی ندارد غم روزگار گفتن
که شبی نخفته باشی به درازنای سالی
غم حال دردمندان نه عجب گرت نباشد
که چنین نرفته باشد همه عمر بر تو حالی
سخنی بگوی با من که چن
نگاهی به فیلم درخشان «سرخپوست»:
«سرخپوست» را میتوان اثری کلاسیک در شمایلی کاملا بدیع و خلاقانه با رعایت بهترین عناصر فنی دانست که داستان سادهاش را در لوکیشنی بینظیر و به نحوی سرراست و هنرمندانه روایت میکند.پنج سال بعد از فیلم میانمایه، آبکی و به غایت تقلیدی «ملبورن»، احتمالا هیچکس انتظارش را نداشت که کارگردان جوان آن فیلم، با دومین فیلمش، در شمایل یک غول مهیب فیلمسازی و بیاندازه مسلط به قواعد ژانری، به جریان اصلی سینمای ایران ب
خب فیلم سکوت اثر برگمان رو دیدم. داستان دو تا خواهر بود که با هم زمین تا آسمون فرق داشتن نمیتونم بگم چجور فیلمی بود برام. با این که شخصیت هاش کم بودن و بیشتر اتفاق ها هم توی هتل میفته به نظرم واقعا خوب ساخته شده بود هرچند که گفتن این از زبون من مسخره است. دنیای هرکدوم از شخصیت هارو خیلی خوب ساخته بود. با این که شخصیت های فیلم با هم مرتبط بودن ولی هرکدومو جدا از هم دنیاشونو به تصویر کشیده شد. حتی پسر بچه ی کوچک داستان. اینارو که میبینم متوجه حرفه
مسافرانی که به تهران سفر می کنند ترجیح می دهند
در یکی از بهترین نقاط شهر قامت داشته باشد،خواه سفرشان طولانی باشد ،خواه کوتاه.
و هتل های تهران هم در مناطق مختلف شهر بهترین نقاط در اختیار دارند. پس اگر شما
هم عازم تهران هستید با خیال راحت و علم به این که در منطقه مورد نظرتان بهترین
نقطه از همه لحاظ انتخاب شده هتل دلخواتان را رزرو کنید و مطمئن باشید از اقامتتان
کمال لذت را خواهید برد.
امروز در پاکت می نویسم:
این روزها به نظر هرچه می نویسم از آذر است! اتفاقات و روزمره ها بسیار است اما،
هیچ کدام انگار ارزشی به قامت ماهِ زیبای آسمانم را ندارند ...
سنگ،کاغذ،قیچی! این بازی را به بهانه ی عاشقی کردن ساخته اند، صدایش را هم در نمی آورند!
قانون بازی ساده است ...
وقتی می بازی دلبرت با خنده و ذوق، با کمی تردید، ضربه ی آسوده ای به صورتت می زند!
و آن لحظه که بُردی، بوسه ای روانه پیشانی اش میکنی ...
خاطرات پارک لاله جین و آرامشِ سد شهناز آنقدر نا
چند صباحی بمان، یا حسن عسکریبار مبند ای جوان، یا حسن عسکریلحظه ی دردسرت، آمده بالاسرتمهدیِ صاحب زمان، یا حسن عسکریشکرِ خدا در گذر، حضرت نرجس ندیددست تو در ریسمان، یا حسن عسکریتشنه لب سامرا، ماه ربیعت چراگشته شبیه خزان؟! یا حسن عسکریدر دل زهرایی ات، خاطره ی محسنشریخته داغی گران یا حسن عسکریداغِ دلت این شده، از غم محسن شده...فاطمه، قامت کمان، یا حسن عسکریرنگِ رخت را عجیب، زهر بهم ریختهتشنه لبی بی گمان، یا حسن عسکریخورد اگر ظرف آب، بر لب و دند
3شب در کربلا اسکان داشتیم و هر شب، جایی. تا می آمدیم آدرس محل را یاد بگیریم، جایمان عوض میشد.
مسیر برگشت از حرم به اسکان را گم کرده بودیم. 3 ساعت دور خودمان میچرخیدم. تا وقتی موکبهای خوشمزه بودند و دهانمان مشغول، متوجه دوری و اشتباهیِ مسیر نشدیم. درد خفته ی پاهایمان که بیدار شد، به خود آمده؛ دیدیم رسما گم شده ایم.
کلافه و عصبی روی صندلی نشسته بودیم. قُل جان رفت از کارگر های ایرانیِ یک ساختمان نیمه کاره سئوال کرد که فلان مجتمع کجا می افتد. آنها هم
سلام خدمت همراهان عزیز
روز جمعه18مرداد
در کنار عزیزان کوتاه قامت و اساتید بزرگ دکتر مهدی کریمی آغمیونی و دکتر بهروز شاهینفر و کیان افشار _جهت مشاوره عزیزان جلسه ای برگزار شد که با پرسش و پاسخ کوتاه قامتان و مشاوره عزیزان جهت درمان ناهنجاری های مادر زادی و ناتوانی جسمی در کافه نانیسم خیابان شهید بهشتی به مدیریت آقای ابراهیمی برگزار شد، بزودی خبر های خوبی در راه است.
دکتر کریمی
دکتر شاهینفر
با ما تماس بگیرید :09382624034 _02144563178
ایران _تهران _تهر
اول فکر میکردم اوج تجربه مشترک نماز خواندن من با لیلی این است که مُهر را بردارد و خندهکنان بدود آن طرف اتاق و یک جاهایی قایم کند که روی انگشت شست بروی سجده :دی بعد دیدم که نه! میتونه کل سجاده و گیره چادر و خود چادر هم بردارد و با خودش ببرد، گاهی این وسطها همراهِ من یه پارچهای، پیراهنی هم میانداخت سرش و قامت میبست و سجده میرفت، اینکه بروم سجده و روی کولم سوار بشه هم که دیگه نیازی نیست اشاره کنم :دی
امروز اما درخواست همراهی تک تک ل
هرجا نظر اندازم، طرحیست ز فیزیکش هم نوع کوانتیکش هم نوع کلاسیکش
بر سفره ی درویشان، پنهان ز بداَندیشان پیدا شده بر ایشان، طرحی ز مکانیکش
از میکده واماندم، دانشکده شد جایم تقدیر بزد گولم، با شیوه و تکنیکش
از جانب میخانه، رفتم به رصدخانه با خنده ی مستانه، دلشاد ز اُپتیکش
دیدم ز تلسکوپ هم پنهان شده آن مه رخ گفتا بُود این خارج، از قدرت تفکیکش
این شاعر شوریده، زان زلف کوانتیده هرچند جفا دیده، کی آمده دَر جیکش؟!
چشمش شده چون لاله، خیس
۲۲ بهمن،سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی مبارک باد!!!
شاید همه ی ما الان از سیاست و دولت و وضعیت جامعه ناراضی باشیم و حتی مجبور نیستیم بریم راهپیمایی و شعار بدیم ولی...
*** زنده باد ایران ***
*** ایرانی ام ***
(((معراجی ها...)))
یه پلاک که بیرون زده از دل خاک
روی اون اسمیه از یه جوون
یه پلاک از دل خاک
یه پوتین فقط مونده از یه جوون که خوابید روی مین
استخون یه کلاه با یه عکس وصیت نامه ی غرق خون
یه جوون که پدر شد و پر زد و دخترکش رو ندید
دختری که پدر رو ندید و آغوش پ
بسم الله
داشتیم زندگیمان را می کردیم ، مثلا !
میرفتیم سر کار، دانشگاه ، می آمدیم خانه. با قیمت دلار بالا و پائین می شدیم ، با افزایش قیمت بنزین گر می گرفتیم ، اخبار استراماچونی را گوش می دادیم . عادت کرده بودیم به همین زندگی . عادت کرده بودیم غزه را بکوبند، یمن را آتش برنند، سوریه را غارت کنند ، افغانستان را شخم بزنند و ناگهان و ناگهان تو همه معادلات این عادت های خاکستری به خاک نشسته را بهم زدی .
تو این قلب های خسته ی مکدر را زنده کردی . تن ارب
شبهای جمعه نیمه شبها تا سپیده
بر روی اسرارش خدا پرده کشیده
از راه میآید زنی قامت خمیده
لب میگذارد روی حلقوم بریده
فریادهای یا بنی پا بگیرد
حیدر بیاید بازوی زهرا بگیرد
روضه نمیخواهد تنی که سر ندارد
قربان آن آقا که انگشتر ندارد
یک تکهای سالم همه پیکر ندارد
جایی برای بوسۀ مادر ندارد
گیسوی خود را ریخته روی گلویش
مادر بود اینگونه شکل گفتگویش
گوید بنی، یا بنی، یا بنی
برخیز آمد مادرت زهرا، بنی
دیدم خودم در عصر عاشورا، بنی
افتاده ب
به چهره اش می نگرم، مردی جوان و پرشور و با صورتی روشن ودلگرم؛ که شورِ جوانی را به من نوید میداد. من با اشتیاق او را نگریستم و درانتظارِ رسیدن به او بودم. به چهره ی مادرم و شورِ مهربانی اش نگریستم. پدرم را دیدم که با قامت بلند و موهای مشکی پرپشت کار می کند و چند خانوار را زندگی می بخشد و من افتخار کردم. بی وقفه به اطراف چشم دوخته بودم و منتظرِ روزی جدید بودم که بدانم چه میگذرد. چندین سال گذشت؛ آن مرد رویاهایم دوران جوانی اش را گذراند و من ننگریستم.
«همسایهها» دو
بخش اصلی دارد که اسم بخشها را میگذارم «بخش خانه» و «بخش زندان».
من بخش زندان را بیشتر دوست میدارم. نشانهاش
اینکه خواندن بخش اول یک ماه طول کشید ولی بخش دوم را ظرف دو شب تمام کردم. باز
نظر شخصیم این است که در بخش زندان، شرح شکنجههای شهری، خالد را، جذابترین بخش توصیفیِ کتاب
است.
رمان با توصیفِ بلور خانم شروع میشود و چنان
این توصیف خوب پرداخته شده که همان اول قانع میشوی که کتاب را تمام کنی. خوبیش
این است که این ت
جان بی جمال جانان میل جهان ندارد هر کس که این ندارد حقا که آن ندارد با هیچ کس نشانی زان دلستان ندیدم یا من خبر ندارم یا او نشان ندارد هر شبنمی در این ره صد بحر آتشین است دردا که این معما شرح و بیان ندارد سرمنزل فراغت نتوان ز دست دادن ای ساربان فروکش کاین ره کران ندارد چنگ خمیده قامت میخواندت به عشرت بشنو که پند پیران هیچت زیان ندارد ای دل طریق رندی از محتسب بیاموز مست است و در حق او کس این گمان ندارد احوال گنج قارون کایام داد بر باد در گوش دل فر
عامهپسندی، در قامت یک رذیلت، از توهین های تلخ به کسیست که خودش را روشنفکر میخواند. روشنفکر خودش را برتر از آن میداند که توسط عامه درک شود. آدرونو هم این مفهوم را با لیبرالیسم صنعتی و صنعت فرهنگ فرموله میکند و پسندِ عامه را، کنترل شده توسط حکومت معرفی میکند. کنترل عامه، با کنترل فرهنگ راحتتر است و حکومت ها با فراپروپاگاندا و هدایت افکار، فرهنگ عامه و جامعه را کنترل میکند.اینها میخواهد درست باشد، میخواهد نباشد؛ بیان از آ
عامهپسندی، در قامت یک رذیلت، از توهین ها تلخ به کسیست که خودش را روشنفکر میخواند. روشنفکر خودش را برتر از آن میداند که توسط عامه درک شود. آدرونو هم این مفهوم را با لیبرالیسم صنعتی و صنعت فرهنگ فرموله میکند و پسندِ عامه را، کنترل شده توسط حکومت معرفی میکند. کنترل عامه، با کنترل فرهنگ راحتتر است و حکومت ها با فراپروپاگاندا و هدایت افکار، فرهنگ عامه و جامعه را کنترل میکند.اینها میخواهد درست باشد، میخواهد نباشد؛ بیان از آن
روزگارم بد نیست.
تکه نانی دارم...خرده هوشی...سر سوزن ذوقی.
مادری دارم بهتر از برگ درخت.
دوستانی بهتر از آب روان
وخدایی که در این نزدیکیست:
لای این شب بو ها...پای آن کاج بلند
روی آگاهی آب...روی قانون گیاه
من مسلمانم .قبله ام یک گل سرخ.
جانمازم جشمه. مهرم نور
دشت سجاده من
من وضو با تپش پنجره ها میگیرم
در نمازم جریان دارد ماه .جریان دارد طیف
سنگ از پشت نمازم پیداست
همه ذرات نمازم متبلور شده است.
من نمازم را وقتی می خوانم
که اذانش را باد.گفته باشد سر گلدست
37سال که چیزی نیست. تو بگو 137 سال. گِرای دلها را که گرفتهباشی، خیمه آتش محبتت تا ابد از سرشان کم نمیشود. صدام گفتهبود هر کس ارتفاعات بازی دراز را فتح کند، کلید طلایی بغداد را به او میدهد و نمیدانست تو با فتح قلههای بازی دراز، صاحب کلید قلبها شدی؛ نهفقط در روزهای رزم که برای همیشه. اینطور است که حالا، 37 سال بعد از رفتنت، شدهای چهره محبوب جوانان دو نسل بعد. ندیده، شیفته آن چهره باصلابت و همت بلندت شدهاند. مدام فهرست بلندبال
طی سال های اخیر، بسیاری از شریک شدن های تجاری بزرگ دنیا، مشابه اپل و گوگل نیز لوگوی خویشتن را از حالت سه بعدی به نمای اورنگ و دو اینده تغییر داده اند. این اتفاق، سال گذشته برای فولکس واگن نیز رخ داد.نشان تجاری بی ام و با حذف اداره ی سیاه رنگ، نوار سفید و حروف روشن BMW تو پیرامون خواهد داشت. مطابق انتظار، خطوط صلیبی و تقسیمات چهارگانه دایره ی میانی به فام های آبی و سفید، پابرجا خواهند وجود. با این ترفند، فضای بین دایره ی میانی و بیرونی که حروف BMW د
۶۱- پرده دارحریم دل سرا پرده محبت اوست دیده آیینه دار طلعت اوست من که سر درنیاورم به دوکون گردنم زیر بار منت اوست تووطوبی و ماو قامت یار فکر هرکس به قدر همت اوست گرمنآوده دامنم چه زیان همه عالم گواه عصمت اوست منکه باشم درآن حرم که صبا … پرده دارحریم – دل سراپرده محبت اوست – غزل ۵۶
منبع : فالگیر
۶۱- پرده دارحریم دل سرا پرده محبت اوست دیده آیینه دار طلعت اوست من که سر درنیاورم به دوکون گردنم زیر بار منت اوست تووطوبی و ماو قامت یار فکر هرکس به قدر همت اوست گرمنآوده دامنم چه زیان همه عالم گواه عصمت اوست منکه باشم درآن حرم که صبا … پرده دارحریم – دل سراپرده محبت اوست – غزل ۵۶
منبع : فالگیر
بابا مهدی جان؛ وصیت کرده بودی که روی سینه ات سربگذارم
آن شب در معراج خواستم سر روی سینه ات بگذارم اما هرچه گشتم آغوشی نبود
عکس هایت را کنار مامان دیده ام، قدو قامتت، دستهایت. همان عکسها که مرا در آغوش داشتی پس چرا نیمی از آن قدو قامت هم در تابوت نبود؟
خواستم مثل رقیه(س) سرت را بغل کنم نمی شد دستانم استخوان هایی را لمس کرد که گفتند بابا مهدی ست باشد سهم من از آغوشت همین بود..
عاشقانه های سلما
شهید مهدی ثامنی راد
@ahmadmashlab1995
هودیشب در خواب دیدم در هوا پرواز می کردم و به سوی آسمان بالا میرفتم. بسیار پرواز کردم تا به زیر قبه ای رسیدم که در سطح مقعر آن آینه بزرگی بود. خود را در آن مشاهده کردم. سپس پرواز کردم و آینه های بسیاری را به همان شکل توصیف شده دیدم و در تمام آن ها خود را با تمام قامت می دیدم سپس پرواز کردم و بالا رفتم تا رسیدم به دیواری که در اطراف آن اسماء خداوند متعال نوشته شده بود در خواب متوجه شدم که این ابتدای وصول به مقام لاهوت است، به فضل خداوند منعم . من بر
آن سیه چهره که خلقی نگرانند او را
خوبرویان جهان بنده به جانند او را
دلبرانی که به خوبی بنشانند امروز
جای آنست که بر دیده نشانند او را
دامنش پاک ز عارست و دلش پاک ز عیب
پاکبازان جهان بنده از آنند او را
گر در افتد به کفم دامن وصلش روزی
از کف من به جهانی نجهانند او را
نیست بیمصلحتی از بر او دوری من
برمیدم ز برش، تا نرمانند او را
قیمت قامت او را من بیدل دانم
ورنه این یک دوسه افسرده چه دانند او را؟
ای که گشت اوحدی از بهر تو بدنام جهان
بندهٔ تست، نام ک
Shirazart.blog.ir
* زیبا پسندی و علاقه ایرانیان باستان به درخت تا به آن جا کشید که پیامبرش سروی از بهشت به ارمغان آورد و در کاشمر کاشت .
داستان سرو و کاشمر و تقدس آن معروف است و در شاهنامه فردوسی و بسیاری از کتابهای تاریخی ذکر آن رفته است ( آنچنان است که زرتشت درخت سرو را در کاشمر کاشت ) که به قول دقیقی ، چنان کهن شده بود که کمند برگرد او نگشتی .
خلیفه متوکل عباسی به طاهر بن عبدا....حاکم خراسان نامه نوشت که آن را قطع کند و تنه آن را برای پوشش طاق کاخ به بغدا
ای
علی اکبر(ع) که تو محبوب قلب شیعیانی
ای علی اکبر(ع) که تو فخر زمین و آسمانی
در کویر بی پناهی بر سر ما سایبانی
«ای علی(ع) صولت که شبه خاتم پیغمبرانی
بازوی خیبر گشا داری و حیدر(ع) را نشانی»
ماه
سیمای تو شد روشنگر هر شام ظلمت
چون علی ابن ابی طالب(ع) تو هستی کوه غیرت
مرتضی(ع) خو، مصطفی(ص) سیما و سیرت
« یوسف از جان شد خریدار تو در بازار فطرت
فطرتت نازم که هم جانی و هم آرام جانی »
ظلمت
شبهای عالم، ظلمت موی تو باشد
چشمه ی عشق دو عالم زیر ابروی تو باشد
ح
حجرۀ زندگی
حجرۀ زندگی ام
کهنه میزی است که من
پشت آن
سخت فرو رفته به جنگ
جنگ آن قامت افراشته در روز قدیم
با تا شدۀ قامت افسرده ز بیم
جنگ تسبیح فرو مانده ز انفاس شفا
با صف پنج تن انگشت فراخوان ریا
روی میز
چرتکۀ مملو و انباشته از سود و زیان
خوش نشین فاصلۀ قافلۀ شرح و بیان
جنگ من با پس و پیش است و کنون
جنگ دل در طلب عقل به فرمان جنون
این همه سفسطه در سلطه و تمرین قیامت تا کی ؟
پشت میزم هنوز
« روزگارم بد نیست
تکه نانی دارم خرده هوشی سر سوزن
مجاهد دلاور ما با تنی خسته و با دلی پر از آرزوی دیدار معشوق بار دیگر لباس رزم می پوشد و با کوله باری از عشق عازم میدان حماسه و خون می شود .جهادگر خستگی ناپذیر حاج کامال الدین جان نثار نمونه ایثارو فداکاری ، که بعد از ۷ سال تلاش خستگی ناپذیر در جهت تحقق اهداف راستین انقلاب اسلامی در منطقه عملیاتی والفجر (۹) بعد از تشکیل شورای عالی پشتیبانی جنگ در استان که ایشان نیز دبیر شورای عالی پشتیبانی جنگ بودند برای بررسی گردانهای سپاه و جهاد به همراه یکی
این بنده خدا ترامپ هیچ کار و کاسبی ندارد که همه فکر و ذهنش ایران است ؟
فکر کنم هر شب به یاد ایران به خواب می رود و خواب ایران می بیند و از خواب بر می خیزد و روزی چند خط توئیت در مورد ایران می نویسد.
اگه اینجوری ادامه بده حتما اگه تا الان در میان پریزیدنت های آمریکایی رکورد بکار بردن نام ایران را در گینس را به نام خودش نزده باشه بزودی این اتفاق خواهد افتاد!
خوش به حال آمریکایی ها که اینقدر کشورشان بی مشکل هست که پریزیدنتش به جای حل مشکلات اونجا ه
مرا ببوس برای آخربن بار...
صدای تیرو غل و زنجیر میآید. ناله و فغان نسلی که از مختاریها و پویندههاست. اما کجاست اختیار و پویشی؟ ما، نسلی که تماما در احاطهی اندوه بودیم. سرو نبودیم و سر خم کردیم، چاره نبودیم و چاه شدیم، برای هم. با سیگارهایمان دود شدیم. نوشیدیم. مست کردیم. مخدر دیگر جواب نبود. اندوه جانفرساتر و جاودانتر از ما بود. ذوب شدیم و ریختیم روی سر آوارهایمان. دیگر نه میهنی مانده بود و نه وطنی و خاکی. بنفشهای نمانده بود که کوچش اف
راهآب بالاپشتبام گرفت. از بین تمام برچسبهای چاهبازکنی، پدرم با پیرمرد خمیده قامت چند خیابان بالاتر برای باز کردن راهآب صحبت کرد و قرار شد وقتی آمد، در غیاب پدر، من بالای سرش باشم تا کارش را به نحو احسن به پایان ببرد.کارش را تمام کرد و حسابوکتاب کردیم و قرار شد برای دریافت هزینه از صاحبخانه، فاکتور هزینه را از پیرمرد دریافت کنم. به همین منظور با وی راهی مغازهاش شدم. مغازهای فوق قدیمی با لامپی زرد رنگ و دیوارهای خط خطی و پوسته کر
سلام بر آنان که بی ریا وبی تکبر برای سربلندی میهن ،باقامت استوار ایستادگی کردندتا ما در مقابل ظالمان قامت خم نکنیم ،جنگیدندونگذاشتند ذره ای از خاک وسرزمین ایران اسلامی دردست دشمن بماند وجواب خون سرخشان راباید کسانی بدهند که تلاش نمودندتا با درتنگنا قراردادن مردم ،بین مسیرانقلاب ومردم جدایی بیاندازند.
#شعر_مهدوی
از همه سو می دمد، نور تجلّای تو
غایبی و عالمی است، محو تماشای تو
تا که نهم از شرف، پا به سر آسمان
کاش که می شد سرم، خاک کف پای تو!
روی به هر سو کنی، پای به هر جا نهی
در سر ما شور توست، در دل ما جای تو
سروقدان قائمند تا تو قیامت کنی
ای نگه فاطمه بر قد و بالای تو!
خیز و بر آر از جگر بانگ "اَنَاالمنتقم"
تا همگان بشنوند از حرم، آوای تو
زنده شود از دمت، روح هزاران مسیح
دل ببرد از کلیم، نطق دل آرای تو
از حرم فاطمه تا صف کرببلاست
چشم دو ششماهه بر ق
قرار بود ننویسم، چهل شماره یا حداقل چهل روز. یعنی قرار بود بنویسم و منتشر نکنم. ولی دیشب خیلی احساس خفقان میکردم. دوست داشتم کسی با من حرف بزند و خودم نمیتوانستم با کسی حرف بزنم. تصمیم گرفتم پستی که مینویسم را منتشر کنم و بعد دوباره پی چهل شماره را بگیرم. اما نمیتوانستم حرف معمولی بزنم، این شد که شروع کردم حرفهایم را در شعر ریختن. اینطوری گویا مستقیما با کسی حرف نزدهام. اما احساس خفگی بیشتر شد، چون نمیتوانستم مثل آب خوردن شعر بگویم.
ای مهربان ببار بر من محبتت را چون ابر
عطر افشان کن زندگیم را
روشن کن با نور چشمانت خانه ام را
بخند و آواز کن چون بلبل
پرواز کن چون عقاب
و برقص چون شوکای زیبا
سکوت نکن که خاموشی تو
چون خلوت گورستان است
هر اشک چشمان زیبایت
چون رود خون است که جاری می شود از من
قهرت چون تاریکی شب
و گریه ات خنجری است که بر قلبم فرود می آید
پس از تو من زندگی را زندگی نخواهم کرد
رنگها همه خاکستری خواهند بود
گل عطر نخواهد داشت
موسیقی ناله جغد خواهد شد
و شعر آمیخته ای از و
برای اینکه بتوانید به کانادا مهاجرت کنید بهترین راه از طریق تحصیل است گرفتن ویزا برای تحصیل بسیار راحتتر است تا راههای دیگر پس با اقدام از این طریق به نیت خود برسید
مهاجرت به کانادا از طریق تحصیل
مهاجرت به کانادا از طریق تحصیل : یکی از راه های مهاجرت به کانادا و گرفتن اقامت کانادا ، مهاجرت به کانادا از طریق تحصیل است سالانه تعداد بیشماری دانشجو جهت تحصیل در کانادا به این کشور مهاجرت می کنند در این مطلب قصد داریم در این مورد به طور مفصل صحبت
یا کریم
دیواری کوتاه در نزدیکی آن مناره کمی قامت بلندها را حیران خود می کرد. هنوز کسی آن گربه را نتوانسته بود در روی آن بلندی دیوار کوتاه دنبال کند چون بسرعت در بالای آن متاره خود را نمایان میکرد.
سبز بود اما نه به سبزی سفره هفت سین، همه در عجب بودند که رنگ این گربه چرا چنین به سبزی نشان می دهد بخصوص در غروب آفتاب ؟ اصلاً درست بود این دیدن.
در بچگی خواهر کوچکمان می گفت گربه ها را اذیت نکنید که خدا خیلی ناراحت می شود در این فکرها بودم که چند بچه گر
اس ام اس و پیام تبریک عید غدیر 97
در
این ساعت برای شما جملات و اس ام اس های زیبایی رو برای تبریک عید سعید
غدیر خم سال 1397 برای شما عزیزان آماده کردیم امیدواریم که از این پست لذت
ببرید . این عید زیبا را به تمامی سید ها و سادات عزیز در ایران تبریک
میگوییم
دریای غدیر، از ریزش آبشارگون وحی بر جان محمّد(ص) لبریز است و قامت دین در زلال غدیر خم انعکاس مییابد
نماز بی ولای او عبادتی است بی وضو —– به منکر علی بگو نماز را قضا کند !
اس ام اس جدید عید غدیرخم
۳۱ خرداد سالروز آسمانی شدن مردی به تمام معنا نمونه ی بارز یک شخص مسلمان در عمل و زبان، عارف و دلسوخته ی خدا! مردی از تبار عشق به خالق هستی که از ابعاد گوناگون الگویی به تمام معناست...
مردی دانشمند و نخبه ی علمی، هنرمند، چریک نظانی درجه یک و فرمانده ی به نام و کاربلد جنگ های نامنظم ....
نمی دانم شهیدی که از جهات مختلف الگوهستند و کار بلد و به تمام معنا از لحظه به لحظه ی عمر خویش را بیهوده تلف نکرده بلکه در راه خدا و اهداف آسمانی اش نمونه ی کامل و بار
نام کتاب : تیدانویسنده : شهلا پناهی لادانیانتشارات : شهید کاظمیتوضیحات : تیدا حکایت مادرانه ای است از زندگی نور چشمش شهید حیدر جلیلوند ، که به زبانه مادرانه نوشته شده است این شهید علاقه ی زیادی به مادرش داشته و در خانه به نام حمید صدا زده می شده . حیدر جلیلوند دو دختر کوچک به نام های ثنا و حنانه داشته است و در شهر تهران زندگی می کرده این کتاب دارای ۱۶۲ صفحه به همراه تعدادی عکس است و مناسب گروه سنی ( د و ه ) یا همان کلاس هفتم تا دوازدهم می باشدقطعه
افزایش قد با متد گرو تالر داینامیک
بلند قامت بودن یک امتیاز بزرگ برای شماست! سلام بیتا بیات هستم کارشناس فیزیولوژی ورزشی،لازم دانستم قبل از این که شما با روش گرو تالر داینامیک آشنا شوید چند تا نکته رو صادقانه خدمتتان عرض کنم،خیلی اتفاقی با این متد آشنا شدم و قبل از آن همه روشها رو برای افزایش...
دریافت فایل
دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نشد آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست نه بقا کرد ستمگر، نه بجا ماند ستم ظالم از دست شد و پایه مظلوم بجاست زنده را زنده نخوانند که مرگ از پی اوست بلکه زنده است شهیدی که حیاتش ز قفاست دولت آن یافت که در پای تو جان داد ولی این قبا راست، نه بر قامت هر بی سر و پاست تو در اول سر و جان باختی اندر ره عشق تا بدانند خلایق که فنا شرط بقاست
فؤاد کرمانی
" آیین گل غلتان" برای نوزادانی که اولین بهار زندگی را می گذرانند اجرا میشود و بیشتر توسط مادر، خاله، عمه و مادربزرگ انجام میشود. اگر تولد نوزاد با فصل بهار و زمان رویش گلهای محمدی مصادف شود، چند نفر از زنان فامیل برای چیدن گل، اول صبح به باغ و مزارع رفته و با ذکر صلوات و خواندن ابیاتی چون:
همه کوه و کمر بوی تو داره یا محمد کدوم گل قامت روی تو داره یا محمد
همون ماهای که از کوه می زنه سر نشان طاق ابروی تو داره یا محمد
به جمعآوری گلهای محمد
شراره میکشدم آتش از قلم در دستبگو چگونه توان برد سوی دفتر دست؟
قلم که عود نبود، آخر این چه خاصیتی استکه با نوشتن نامت شود معطر دست؟
حدیث حُسن تو را نور میبرد بر دوششکوه نام تو را حور میبرد بر دست
چنین به آب زدن، امتحان غیرت بودوگرنه بود شما را به آب کوثر دست
چو دست برد به تیغ، آسمانیان گفتند:به ذوالفقار مگر برده است حیدر دست؟
برای آنکه بیفتد به کار یار، گرهطناب شد فلک و دشت شد سراسر دست
چو فتنه موج زد از هر کران و راهش بستشد اسب، کشتی و آن
اس ام اس و پیام تبریک عید غدیر 97
در این ساعت برای شما جملات و اس ام اس های زیبایی رو برای تبریک عید سعید غدیر خم سال 1397 برای شما عزیزان آماده کردیم امیدواریم که از این پست لذت ببرید . این عید زیبا را به تمامی سید ها و سادات عزیز در ایران تبریک میگوییم
دریای غدیر، از ریزش آبشارگون وحی بر جان محمّد(ص) لبریز است و قامت دین در زلال غدیر خم انعکاس مییابد
نماز بی ولای او عبادتی است بی وضو —– به منکر علی بگو نماز را قضا کند !
اس ام اس جدید عید غدیرخم
ها
شب پرسه زنان به پایان می رسد. ما در زمانُ در بند آنیم. امروز و امشب و هر لحظه، کمی از ما مصرف می شود.
عقربه های ساعت میزان شدن و ناپدید شدن را نشان نمی دهند. گاهی رخساره و قامت ما نیز، چیزی را نشان نمی دهد.
در اطراف خود می نگریم، می بینیم، چند کودک و چند نهال، به افرادی برومند و درختانی تنومند، بدل گشته اند.
جنس پوست ها متفاوت است. بعضی ها زود اوراق می شوند و فرد را بیش از زمانش پیر می کند. بعضی بکر و دست نخورده، باقی می مانند.
از تنها شاهدی که می
تقدیم به کسانی که غم نان داشتند و اکنون مادرانشان غم جان از دست رفته شان را دارند.
باید شوند مردم ایران سعیدها
دیدیم عاقبت عدم آن نویدها
''چهل سال رنج و غصه کشیدیم و عاقبت''*
پوچ است انتهای تمام امیدها
دیروز دست شیخ کلید امید بود
ماتحتتان فرو رود آخر کلیدها
قرآن، کلامتان، شده بر عکس در عمل
گویی نخوانده اید عذابا شدیدها
در ظلم و جور از همه پیشی گرفته اید
کم کرده اید سیرت هر چه پلیدها
در زیر خاک رفت شهی که قدیم بود
تقدیر آشناست برای جدیدها
در چرخ
توی کاسه آب میدید گریه میکرد
بچهای رو خواب میدید گریه میکرد
یه نگاه به دور دستاش مینداخت
هر موقع طناب میدید گریه میکرد
تا که جنجالی میدید گریه میکرد
رفته از حالی میدید گریه میکرد
دیگه این آخرا طوری شده بود
هر جا گودالی میدید گریه میکرد
آسمون و تار میدید گریه میکرد
باغ میدید، بهار میدید گریه میکرد
پاهای رقیه یادش میاومد
توی صحرا خار میدید گریه میکرد
گریبان پاره میدید گریه میکرد
یا که گوشواره میدید گری
چنان بیدارم از رویا که رویایش نمیدانماگرچه خواب میبینم ولی خوابش نمیخوانم
من آن رویای بیدارم که عشق از آستینش دادمن آن روحم که جز کشتی سرمستی نمیرانم
برو ای چرخ سرگردان که دور ما به آخر شدبه سر گر یاد ما داری بیا تا سر بگردانم
زمین میگویدم برخیز، فلک میگویدم بنشینزمین و آسمانها را بچرخانم برقصانم
کجا آن عقل دریوزه تواند تا فلک خیزدکه میگوید خدا مردهست که من رویای یزدانم
الا ای کشتی باده مبادا لنگر اندازیکه تا لنگرگهت خیزم رس
زن مخوان این شیربانو را ، بگو مرد آفرین دختری محجوبه از قوم دلیرانی وزیناوست هم نام بتول و همسر و یار علیبعد زهرا شد هوادار امیرالمومنیناز همان اول تقاضا کرد با حجب و حیاحیدر او را فاطمه دیگر نخواند بعد از اینتا مبادا باز هم دیوار و در گریان شوندیاد مادر قلب زینب را کند زار و حزینگفت من هستم کنیز بچه های فاطمهمن کجا زهرا کجا؟ هیهات باشم جانشین!از همان جا بود نامش ، مادر عباس شداز همان جا خواند او را مرتضی ، ام البنینمادری که چار یل ، بی باک و ن
نام کتاب : حسین بن علی ( حر بن ریاحی )نویسنده : پرویز امینیانتشارات : وزیر توضیحات :این کتاب نشان دهنده این است که می توان هر زمان توبه ای واقعی کنیم برای مثال حر که از سپاه یزید و آدمی خلافکار بوده در شب قبل از نبرد تازه از خواب غفلت بیدار می شود تو قصدتوبه می کند ، حتی جزء اولین نفراتی می شود که از امام حسین ( ع ) اجازه می گیرد که در برابر عهد شکنان شهید شود و امام حسن می فرماید (خدا تو را رحمت کند و آنچه صلاح می دانی انجام بده ) حر با شتاب به سوی م
درباره این سایت